نیستی ولی میخواستم اسم داشته باشی چون باهات حرف دارم، حرف دارم به اندازه همه این ثانیههایی که باید میبودی و نبودی. جبر جغرافیا، روزگار عجیب، سرنوشت، کوتاهی من و تو یا هرچیز دیگهای که دلیلش هست، مهم نیست. مهم اینه نیستی و به اندازه همه این ثانیههای نبودنت باهات حرف دارم.
میخوام بهت بگم ایبک، مثل ایران. مهم نیست کلمهای با این تلفظ داریم تو فرهنگ لغت یا نداریم که نداریم هم، مهم اینه از این لحظه به بعد، ایبک رو تعریف میکنم تو. تو نه ماه تمامی، نه بُتم. تو هلال ماه اول ماهی. همون که باید چشامو ریز کنم تا ببینمش، همون که هر کسی شانس یافتنش رو تو اون نارنجی دم افق غروب، پیدا نمیکنه. همون که برا دیدن و پیدا کردنش باید از یه عالمه آدم آدرس بگیرم. وَ کی میتونه ازم خرده بگیره و بگه نمیتونم قرارداد کلمهها و معنیا و تلفظاشون رو تغییر بدم؟
هیچ کسِ هیچ کس.
از این لحظه به بعد، یعنی از ساعت ۲۲:۴۱ دوشنبه، ۲۲ مرداد ۹۷، ایبک یعنی تو.
یعنی هلال ماه نو
دوشنبه ۲۲ مرداد ۹۷
۰۰:۰۰
کوله به دوشیها..
آخرینها
-
کسی هست؟
-
در مسیر مرنجاب - قسمت هشتم - گوپ گوپ
-
در مسیر مرنجاب - قسمت هفتم - و بالاخره رسیدن
-
در مسیر مرنجاب - قسمت ششم
-
در مسیر مرنجاب - قسمت پنجم - دست از تقلا بردار دختر :))
-
در مسیر مرنجاب - قسمت چهارم - به همهی آنهایی که در آغاز راهاند..
-
در مسیر مرنجاب - قسمت سوم - در ابتدای راه و مهربونیها
-
در مسیر مرنجاب - قسمت دوم - و سفری که مزین شد به بهترین رفیق :)
-
در مسیر مرنجاب - قسمت اول - و منی که به راحتی فراموش نمیکنم..
-
به هیراد - نامه شماره شانزده - شعرهایم برای تو..
بایگانی