باید اعتراف کنم، افکار و تصورات ما آدمها انقدر با حد کمال فاصله داره که، حتی وقتی به تمام اونچه که فکر میکردی میرسی، از دل تک و توک لحظهها، یه مسئلههایی پیش میاد که حل شدنی نیست. مسئلههایی که به مشکل ختم میشن. اما تصور کردن، هنوز هم یکی از بینظیرترین کاراییه که میتونی انجام بدی، تصور بهتر و بهتر شدن. حتی باید بگم با تمام دردناکی، این ناکامل بودنهس که بهت اجازه زندگی کردن میده، که هر روز و هر روز بیشتر از قبل تلاش کنی و هر شب کاملتر از شب قبل فکر کنی. فکرشو بکن، تو ایدهآل تو ذهنت رو تو دنیای واقعی بدست میاری و بهت اجازه داده میشه، با نقصهایی که ندیدی، رشد کنی. میدونی، هنوزم هرشب سعی میکنم یه ساعت خوبی از وقتمو صرف تصور آینده کنم. صرف تو و بقیه بچهها و عمیقا حس میکنم، هرچیزی که بین ما جدایی بندازه، باید برای همیشه حذف شه.
دوشنبه ۲۴ ارديبهشت ۹۷
۰۰:۰۰
کوله به دوشیها..
آخرینها
-
کسی هست؟
-
در مسیر مرنجاب - قسمت هشتم - گوپ گوپ
-
در مسیر مرنجاب - قسمت هفتم - و بالاخره رسیدن
-
در مسیر مرنجاب - قسمت ششم
-
در مسیر مرنجاب - قسمت پنجم - دست از تقلا بردار دختر :))
-
در مسیر مرنجاب - قسمت چهارم - به همهی آنهایی که در آغاز راهاند..
-
در مسیر مرنجاب - قسمت سوم - در ابتدای راه و مهربونیها
-
در مسیر مرنجاب - قسمت دوم - و سفری که مزین شد به بهترین رفیق :)
-
در مسیر مرنجاب - قسمت اول - و منی که به راحتی فراموش نمیکنم..
-
به هیراد - نامه شماره شانزده - شعرهایم برای تو..
بایگانی