یکی از بزرگترین موانع پیشرفت و بازدارندهی خلاقیت و کاهنده راندمان ذهنی، بینظمیه. چیزی که من از بچگی باهاش عجین بودم و جالبه بدونید خودم بیشتر از همه کلافه میشم از بینظمی. آدمیم که همممیشه دورم شلوغه ولی این شلوغیه باید نظم داشته باشه. و وقتی این نظمه نباشه، من واقعا روانی میشم!
بعد خب با این حجم از حساسیت، از اون آدمام که نمیتونم در لحظه همه چیو مرتب نگهدارم و حتما باید به صورت تناوبی یه زمانی رو برای منظم کردن اوضاع و دیتاهای اطرافم بذارم.
الان از اون موقعهاس که تایم مرتب کردن اوضاع رسیده و من یه عااالمه هم سرم شلوغه. از طرفی وقتی همه چی بهم ریختهس هیچ کاری نمیتونم بکنم. الان مثلا یه هفتهس که از یزد اومدم و عمیقا دلم میخواد از اون دو روز هیجانانگیزم بنویسم کلی، ولی همهش این شلوغیه رو مخمه و من هیچ کار نمیتونم بکنم.
میخواستم فردا برم کتابخونه و درس بخونم، ولی دارم فکر میکنم بهتر نیست تو خونه بمونم و همه چیو مرتب کنم؟ این همه چی فقط چیزای فیزیکی مثل اتاق نیست. بیشتر لیست ذهنیمه. از کتابایی که باید بخونم، فیلمایی که باید ببینم، کارای دانشگاه، کارای تدریس و کارافرینی و شریفآشغال و کلی چیزای دیگه.
فردا باید اینا رو درست کنم وگرنه هیچ کاری جلو نمیره که نمیره..