چهارشنبه ۲ آبان ۹۷
۲۱:۱۴
برات نوشتم.
نوشتم و نوشتم و نوشتم. از ترسام، از این که گفته بودم که ندیدمت ولی میشناسمت. و حالا این روزا یکی شبیه تو رو باید همیشه ببینم. خودم خواستم. دلم داره میره و من التماسش میکنم آروم بگیره. اینجا هیچی دست من نیست. نوشتم که میترسم اگه تو باشی. که میترسم اگه تو نباشی هم.. نوشتم بیا ببین که درموندم. که بیا چشمامو ببین. که نشون بده خودتی...
نوشتم، خیلی نوشتم برات. ولی همهش پرید. روزی که اومدی، خودم حس و حال این روزامو برات میگم. زل میزنم تو چشماتو میگم که چه حالی بودم.